دانلود رمان گناه نامدار به قلم فرشته تات شهدوست با لینک مستقیم، نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk
ته تغاریم… پسری که از بین همهی پسرای من تابو شکسته و داره تک تک خط قرمزهای مادرشو رد میکنه. پسری به اسم نامدار… که شغل پرحاشیهش، این روزها تنها دغدغهی اونه. نامدارِ من، ماساژدرمانگره و چون کاربلد و زبر و زرنگه، بهش میگن معجزهگر. حالا چرا گفتم خط قرمز؟! چون گاهی مجبوره خلاف میلش، کارهایی رو انجام بده که با هدف اصلیش، یعنی درمانگری، منافات داره… و به نظرتون اون کارها چیه؟
اگه داری وعده ی سرخرمن میدی به نفعته از همین راهی که اومدی برگردی من مثل دخترای دور و ورت نیستم فیلمتو ضبط کردم اگه بزنی زیرش همین و بعلاوه ی قراردادی که با گلشن امضاء کردم رو میفرستم واسه خدیو تا بفهمه دایی جونش چه آدم نجیبیه و داره یواشکی واسه شوکت کار میکنه. خون بود که با شتاب به صورت نامدار هجوم آورد. یک عمر ادعای زرنگی اش شد اما این دختره ی رند توی سه شماره کیش و ماتش کرده بود دستانش را مشت کرد و
دلوان ادامه داد:
خديو آدم شریف و با آبروییه. عمراً نمیذاره تو گلشن کار کنی معلومه خبر نداره که با دشمنش ریختی رو هم تا سر از کار شوکت دربیاری. داری با خدیو تهدیدم میکنی؟ به چه جرئتی؟ نگاهش بازیگوش بود با شیطنت شانه ای بالا انداخت و گفت: دارم باهات معامله میکنم تو منو به قاتل خواهرم میرسونی منم قول میدم دهنمو ببندم و به خدیو نگم که چه شغل شرافتمندانه ای داری.
نامدار نگاه شری داشت. همین دلوان را مستأصل میکرد اسلحه را برداشت و پرسید. هنوزم سر حرفت هستی؟ قول میدی بهم کمک کنی؟ نامدار با اخم براندازش میکرد و در دل میگفت: الحق که از تخم و ترکه همون مهراب کلاشی. راضی نبود اما سرش را به نشانه ی موافقت تکان داد دلوان با خیالی آسوده لبخند زد و دستش را سمت گره ی شال برد نامدار دور مچ خودش دست کشید.