شانس رمان
دانلود رمان
دانلود رمان چشمان اشکی pdf از سانیا با لینک مستقیم

دانلود رمان چشمان اشکی به قلم سانیا با لینک مستقیم، نسخه کامل پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk

دختری که توسط پدرش به یه مکان نامناسب فروخته میشه و قسمت تلخی از زندگی رو براش رقم میزنه؛ اما روزگار ممکنه همیشه اونقدری که میگن نامرد باشه؟ یعنی دخترک همیشه‌ تو اون مکانی که ازجنس تاریکیه، اسیرمی‌مونه؟اصلاً بعد از آزادیش، چشماش خشک میشه؟

خلاصه رمان چشمان اشکی

یه جفت کفش بدون پاشنه هم پوشیدم. اصلا امکان راه رفتنم با کفش پاشنه بلند وجود نداره. به سمت اتاق رویا راه افتادم تا اون بهم بگه که باید کجا برم. عمارت اونقدری و بزرگ بود که باید همه جا با رویا میرفتم. در اتاقش و زدم که بعد از چند لحظه بیرون اومد. رویا بریم؟ اره بریم. طبق معمول دنبالش راه افتادم کنار به در سفید رنگ ایستاد. چند ضربه به در زد و در و باز کرد.

رویا اول تو برو…بدون تعارف داخل شدم سالن خیلی بزرگی بود. کفش چیزی پهن نکرده بودند و رنگ سرامیک هاش صورتی کمرنگ بود. گوشه های بالای سالن سه تا کمد کنار هم گذاشته بودند به رنگ قهوه ای سوخته. یه قفس نسبتا بزرگ رو به صورت تزئینی به دیوار آویزون کرده بودند که داخلش پر از وسایلات رقص از جمله انواع پابند کمربندهای پولکی و بود.

سمت دیگه سالن یه میز چهار نفره سفید رنگ قرار داشت.
دیانا که روی صندلی نشسته بود با ورود ما از جاش بلند شد و به سمت من اومد. با لهجه على خاصش گفت: سلام دلسا جان خوش اومدی. لبخندی زدم سلام خیلی ممنون عزیزم.
دیانا احتمالا بدونی برای چی اومدی؟ لبخند تلخی زدم و گفتم بله میدونم. دیانا دست به کمرم کشید و گفت اگه تو رقص ماهر بشی، میتونیم با هم همکار بشیم. رویا وارد بحثمون شد هنوز که شاگردتم نشده…

خرید کتاب
27,900 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
https://shansroman.ir/?p=7357
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " شانس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.