دانلود رمان هزارچم جلد دوم به قلم زینب ایلخانی با لینک مستقیم، نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk
روایتی نو از سرانجام قهرمان هزارچم، امیر رضا، ریحانه، شهاب الدین! «هزارچم دو» قصه پایان سرنوشت شخصیت هاست. پایان سیاهی ها و شاید…
از پشت ماسک لبخندم را نمیبیند برای همین با نگرانی میگوید؛ من فضول نیستما به خدا لبخند… کرونا عجب جنایتی در حق کودکان کرد که دیگر شاهد هیچ لبخندی نیستند شاید باید به چشمانم بیشتر مهربانی بیاموزم مثل چشم های امیر رضا که همیشه…. اسمش و یادش حتی در فکرم باعث میشود یک عطر شور انگیز مشام قلبم را تحریک کند و دیوانه وار دلم بیتاب خانه شود.
هجده ساله میشوم و مثل یک پر سبکبال و خرامان به سمت خانه میشتابم….میدانم برای پذیرایی از دخترم و بازگشت به کلیه ام کلی کار دارم. تمام طول روز با مانیا مشغول میشویم خانه تمیز می کنیم و چمدان می بندیم. او بالاخره گلدوزی لباس دخترم را تمام میکند و من کیک شکلاتی مورد علاقه جان خانه را درست میکنم. مانیا پیراهن صورتی گلدوزی شده را مقابل صورتم بالا میگیرد و با مدل شوق مخصوص خودش.
چشم های درشتش را جمع میکند و هیم میکشد و میپرسد ریحانه فقط چشمهات رو ببند. به دقیقه تصورش کن توی این پیرهن آخ دلم براش ضعف رفت. بعد از تماشای پیراهن خیره به دست های کوچک و ظریف مانیا میشوم که سوزن بی رحم زخم های کوچک روی پوستش به جا گذاشته است. دستانش را میگیرم و سمت خودم میکشانمش. با تعجب نگاهم