دانلود رمان رقص های بی ناز به قلم مهین امراللهی با لینک مستقیم، نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk
سدنا بخاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیت ها عاشق پسری خوشگذرون میشه و اون پسر رو بت خود می دونه ولی با رها کردن اون پسر، سدنا برای ترس از حرف های بقیه کاری میکنه که شاید بخشودنی نباشه…
باز شد همون احسان ثانیه ای پیش؛ پر از خشم و کینه. با دست های لرزون کد گوشیم رو خواست و در حینی که عقب
عقب می رفتم، کد رو زمزمه کردم. گوشه ی اتاق ایستادم و آروم روی زمین آوار شدم. پیام های عاشقونه ای که من و ارسلان قبل از تمام شدن رابطه مون بهم دادیم، خوند و تنش از این بار غیرت له شدش بیشتر لرزید. نفس هاش از تحقیرهایی که به جونم بسته شده بود، کش دار شد و من عین مار به خودم پیچیدم.
انگشت هاش سفت دور گوشی بهم وصل شدند و از خونی که
راهش برای عبور از انگشت ها سد شده بود، دست و پاهام رو بی حس کرد. نفسش قطع شد و سیلی روی صورتم راه افتاد … قدمی جلو اومد و تنم محکم تر به دیوار فشرده شد… لب های کبودش رو از هم باز کرد و چشم های نمدارم به چشم های خونیش دوخته شد. این بود مزد تمام خوبی هامون؟ یه عشق پوشالی و فدا کردن خودت؟ کف دستای عرق کرد م رو
به دیوار پشت سرم چسبوندم و آروم از زمین کنده شدم و با صدای لرزونم به سختی از بین تار و پود گلویم که بغض اسیرش شده بود، نالیدم: احسان. فاصله کوتاه بینمون رو با قدمش پاره کرد و انگشت های دستش به دوطرف صورتم چسبید و لب هام به جلو هدایت شدند. صورتش رو خم کرد و تونستم بین هیاهو خشم چشم هاش، نم اشک لرزونش رو ببینم.