دانلود رمان ددی من به قلم نازنین با لینک مستقیم، نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk
داستان بعدی سایت شانس کام، رمانی در ژانر بزرگسال است که به نوعی اسم گذاری برای رابطه ای با شرایط سنی خاص می پردازد. داستان محلا، دختری که دور از چشم خانواده ش شریک رابطه پزشکی بنام سامیار میشه. وقتی خانواده محلا به سفر میرن، محلا به خونه سامیار میره و …..
از تاکسی پیاده شدم و نگاهی به ساختمون بزرگ رو به روم انداختم… دوباره آدرس رو نگاه کردم…خودشه مطبش توی همین ساختمون بود… وارد مطب شدم…فقط یک نفر توی نوبت نشسته بود…مستقیم رفتم سمت میز منشی…
_سلام خسته نباشید…
منشی: سلام عزیزم بفرمایید…
– با آقای دکتر قرار داشتم…
منشی: وقت قبلی داشتین…
_نه خود آقای دکتر در جریان هستن…
منشی: فامیل شریفتون…
_ محلا نجفی…
منشی: آهان بله خانم نجفی لطفا بفرمایید بشینید مریضا ک تموم شدن شما میتونید برید داخل…
_ممنون…
نیم ساعتی نشسته بودم ک آخرین مریض هم بیرون اومد…
منشی: بفرمایید داخل…
سری تکون دادم…در زدم و با صدای بفرماییدی ک گفت رفتم داخل… سلامی کردم…
-سلام خوش اومدی…بشین
نشستم و اونم نشست رو به روم تکیه داد و پاشو انداخت رو پاش…
-خب اینجا رو راحت پیدا کردی سخت ک نبود…
_ن راحت بود… جای پرتی نیست…
-خوبه…چیزی میخوری بگم بیارن…
_ن مرسی…
-خوب دیشب کامل همدیگه رو شناختیم اما من میخام بدونم وضعیت آزادیت در چ حده…
_خوب من پدر و مادرم همیشه توی سفر های کاری هستن و مشکلی واسه بیرون رفتن ندارم…
-شبا چیکار میکنی…
_شبا هم یا خونمون تنهام یا میرم خونه دوستام…
-پدر مادرت الان رفتن…
_بله…چهار روز دیگه برمیگردن شایدم بیشتر…