دانلود رمان دختر ابلیس به قلم الینا و آیدا با لینک مستقیم، نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk
داستانه ما راجب یه دختره مغرور و نترسه …. و کمی هم قد و شیطون …. این دختر قصه ما پدر مادرشو تو یه تصادف از دست میده … و زندگیش دگرگون میشه خودش خانم خودش میشه … حرف زور تو کتش نمیره .. بخصوص اگه پسر باشه … این دختر خانم ما یه پارتی دعوت میشه و میره … که تو پارتی یه شخصیو میبینیه … این شخص بهش یه پیشنهاد میده که زندگیشو زیرو رو میکنه …. پایان خوش
با صدای گربه ام از خواب بیدار شدم . به اولین چیزی که نگاه کردم گوشیم بود .ساعت چھار بعد از ظھر بود …باید برای پارتی آماده میشدم… به سمت حموم رفتم…سرمو بردم زیر دوش آب و تا تونستم داغش کردم …شاید داشتم خودمو مجازات میکردم…..(من گناھکارم)…می خوام ببینم جھنم چقدر داغه..تمام پوستم از درد می سوخت …بعد چند لحظه از زیر دوش اومدم بیرون…
صدای شرشر آب ھنوز تو مخم بود…رفتم جلوی آیینه و بخار رو کنار دادم…به قیافم خیره شدم ….سفید و بی روح بودم… بالای دندونام و ابرو و گوشم سوراخم ھای پرسینگ خود نمایی میکرد….چشمام درشت مشکی بود و بینی متوسط قلمی داشتم… لبای کوچیک و گوشتی که جذابیتمو چند برابر میکرد….آروم آروم از اجزای صورتم پایین اومدم…تتوی بالای سینم ھمراه سلیب خونی……(son of the lucifer) یاده گذشته ھام افتادم …اه…لعنتی…اره (من گناھکارم)….دست از نگاه کردن خودم برداشتم…….
یک حوله دور خودم پیچیدم و از حموم بیرون اومدم….. کنار پام احساس قلقلک کردم…. پایینو نگا کردم…گربم بود . اسمش hexy بود بھ معنی (جادوگر)..ھکسی برای من متفاوته … اون چشایی که بیش از حد زده بیرون وت ماما مشکی داره ….. از وقتی بچه بودم دارمش و بی نھایت بھش وابستم …به سمت کمد لباسام رفتم و یک لباس دکلته مشکی پوشیدم… با رضایت خودمو از تو آیینه دیدم …..کفش ھای مشکی پاشنه بلندمم پوشیدمو رفتم پشت میز آرایش…