دانلود رمان تاوان خیانت به قلم ناشناس با لینک مستقیم، نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk
دختري که با چهار برادر آشنا میشه و اسیر اونها میشه تا اینکه…..
پله ها رو پایین رفتم و با حرص به سالن بزرگی که توش بودم نگاه می کردم. چی می خوای؟ با ترس برگشتم به عقب که شایان رو، دیدم حالا از روی مدل موهاشون و رنگ لباس هاشون میتونستم از هم تشخ بدم. نیما دستور داده واسش غذا درست کنم. أخ انقدر گشتم بود که نگو آفرین بدو برو درست کن آشپزخونه اون تهه. با حرص رو ازش گرفتم و با قدمای سنگین به طرف آشپزخونه رفتم.
وارد آشپزخونه شدم چند دقیقه به وسایلای مجهزش نگاه کردم حتی آشپزخونشونم مثل قصر بود. حالا چی درست کنم من که چیزی بلد نیستم در یخچالو باز کردم توش پر بود از خوراکی های مختلف چند بار از بالا تا پایینش رو نگاه کردم و دوباره درشو ؟ کوفت بخورین انگار اسیر آوردن آخه من چی درست کنم؟ ایندفعه در کابینتا رو دونه دونه باز کردم و بستم کلافه روی صندلی نشستم کوفت بخوری شکم گنده ،خیکی
الهی حناق بشه تو گلوت گیر کنه ..الهی…. کی شکم گندست؟
با ترس برگشتم عقب که نریمان رو دیدم لباساش رو عوض کرده بود و یه تیشرت و گرم کن پوشیده بود که خیلی می اومد با کنجکاوی اون یکی صندلی رو کشید و روش نشست نگاه منتظرش رو که دیدم گفتم هیچ کس داشتم با خودم حرف میزدم. سرشو مسخره بالا و پایین کرد و گفت خب چرا اینجا نشستی و با خودت حرف می زنی؟ با فکری که به سرم زد سعی کردم قیافمو مظلوم کنم چشمام رو شبیه گربه شرک کردم و با مهربونی گفتم